عشقی از جنس ارمیا
دیا (خاله. فکر کنم به قیاس از کلمه ی دایی ساخته). دیا دیا... هر کاری که میخواد انجام بده صدا میزنه که برگردم و نگاهش کنم. حتی اگه اون کار و برای بار صدم انجام بده. من هم با همه وجود دوست دارم بشینم و نگاش کنم. نمی تونم عشقی که بهش دارم و با کلمات تفسیر کنم. دوسم داره و من هم شدیدا دوسش دارم. هنوز نمیتونه کامل جمله بندی کنه. بیشتر دوست داره با ایما اشاره حرف و منظورش و برسونه. انقدر حرکاتش دلنشینه که دوست داری انگشتهای کوچیک مردونه ش و گاز بگیری. مخصوصا وقتی لقمه میخواد. انگشت اشاره دست راستش و میزنه کف دست چپش و میگه "نونی". موتور شارژی داره ولی یکبار محض رضای خدا رو صندلی موتورش نمیشینه. مثل این موتورسوارهای حرفه ای یا جلوی ...
نویسنده :
niloofar
13:18